جدول جو
جدول جو

معنی جر انگتن - جستجوی لغت در جدول جو

جر انگتن
بالا انداختن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

پایین انداختن
فرهنگ گویش مازندرانی
جا انداختن
فرهنگ گویش مازندرانی
پچه پس انداختن و زاییدن، چیزی را پس از خود به یادگار گذاشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
به جلو انداختن، کسی را پیشاپیش روانه ساختن
فرهنگ گویش مازندرانی
جا انداختن استخوان ضرب دیده و شکسته، پهن کردن رخت خواب
فرهنگ گویش مازندرانی
حرکت دادن، تدارک سفر دیدن، به راه انداختن
فرهنگ گویش مازندرانی
راهی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
از کار انداختن، رها کردن حیوان نر به میان ماده ها که در
فرهنگ گویش مازندرانی
قبل از دوشیدن شیر، گوساله را با مادرش همراه کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پایین انداخته
فرهنگ گویش مازندرانی
پایین انداخته
فرهنگ گویش مازندرانی
خواهش کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
بار گذاشتن دیگ غذا، به بالندگی و نهایت رشد و ثمرآوری رسیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
قرار دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
آویزان کردن، شلیک کردن، خارج ساختن آب ماست ترش با آویزان
فرهنگ گویش مازندرانی